یافتههای تحقیقات پزشکی نشان میدهد تنها پنج دقیقه ورزش هوازی میتواند اثرات ضد اضطراب در بدن ایجاد کند. با این حال، بسیاری از ما هنوز نمیدانیم چه زمانی نگرانیهای طبیعی و روزمره به یک اختلال روانی تبدیل میشوند.
به گزارش روزنامه تلگراف، اضطراب بخشی از ساز و کار طبیعی بدن برای محافظت از ما است.
تالیا گیلیگان، درمانگر و عضو انجمن بیایسیپی که در زمینه اضطرابهای ناشی از تروما تخصص دارد، معتقد است گاهی اضطراب بهعنوان یک «سیستم هشداردهنده» بیش از حد حساس میشود و حتی در شرایطی که هیچ خطر واقعی وجود ندارد، واکنش نشان میدهد.
در همین رابطه، الی راس، درمانگر و عضو شورای رواندرمانی بریتانیا، میگوید زمانی که یافتن دلیل اضطراب دشوار میشود و شدت آن به حدی میرسد که زندگی روزمره را مختل میکند، احتمالا با یک اختلال اضطرابی روبهرو هستیم که خود را معمولا با سه نشانه اصلی نشان میدهد.
نخستین نشانه زمانی پدیدار میشود که اضطراب، انجام فعالیتهای مورد علاقه فرد را تحت تاثیر قرار میدهد.
وقتی فردی به دلیل ترس و نگرانی از موقعیتهای اضطرابآور دوری میکند یا از فعالیتهایی که پیشتر از آنها لذت میبرد کناره میگیرد، این را باید بهعنوان یک هشدار جدی در نظر گرفت.
شاید در نگاه اول، پرهیز از رفتن به مهمانی یا لغو یک سفر به دلیل نگرانی از وقوع اتفاقات احتمالی، تصمیمی عاقلانه به نظر برسد. اما واقعیت این است که این رفتارهای اجتنابی بهتدریج به عادت تبدیل میشوند و در نهایت، فرد را به این باور غلط میرسانند که دنیای بیرون جای خطرناکی است و باید از آن دوری کرد.
دومین نشانه، بروز علائم جسمی مزمن است که میتواند شامل تپش قلب، تعریق، مشکلات گوارشی و گرفتگی عضلات باشد.
گاهی این علائم بهقدری شدید میشوند که به حملات حملههای هراس (پانیک) میانجامند، حملاتی که میتوانند احساسی شبیه به حمله قلبی یا تنگی نفس ایجاد کنند.
به گفته راس، حملههای پانیک نشان میدهند که اضطراب در حال تبدیل شدن به یک بیماری است.
این حملهها بیدلیل اتفاق نمیافتند، بلکه زنگ خطری هستند که وقتی فشارهای روانی از حد تحمل بدن فراتر میرود، به صدا در میآیند. به عبارت دیگر، حملههای پانیک، فریاد بدن برای کمک خواستن است.
گیلیگان در همین رابطه میگوید وقتی بدن در حالت «جنگ یا گریز» قرار میگیرد، بهطور مداوم هورمونهای استرسزا مانند کورتیزول و آدرنالین ترشح میکند.
این هورمونها در کوتاهمدت مفید هستند اما وقتی بهطور مداوم فعال باشند، باعث التهاب میشوند و به سلامت جسمی آسیب میرسانند. اضطراب مزمن میتواند به تضعیف سیستم ایمنی و افزایش خطر بیماریهای قلبی منجر شود.
سومین نشانه، اضطراب مداوم و بیدلیل است. در حالی که ترس معمولا یک کانون مشخص مانند امتحان، سخنرانی یا یک گفتوگوی چالشبرانگیز دارد، اضطراب اغلب مبهمتر است و به صورت یک نگرانی پایدار بدون محرک مشخص تجربه میشود.
به گفته گیلیگان، وقتی اضطراب همیشگی است و به رویدادهای خاصی مربوط نمیشود، باید عمیقتر به مساله نگاه کرد.
این نوع اضطراب میتواند با تروماهای حلنشده مرتبط باشد. در این شرایط، بدن و ذهن طوری واکنش نشان میدهند که گویی دائما در خطر هستند، حتی وقتی هیچ تهدید فوری وجود ندارد.
این وضعیت بهویژه در افرادی که آسیبهای روابط بین فردی مانند غفلت در دوران کودکی یا خشونت خانگی را تجربه کردهاند، شایعتر است.
گیلیگان هشدار میدهد تروما سیستم هشدار مغز را دوباره برنامهریزی و آن را فوقالعاده حساس میکند، بهطوری که حتی استرسهای کوچک نیز میتوانند احساس شوند.
راس معتقد است اضطراب میتواند بهترین معلم ما باشد، به شرط آنکه یاد بگیریم به آن گوش دهیم. اضطراب در تلاش است تا چیزی ما بگوید؛ اینکه چه چیزی درست کار میکند، چه چیزی اشتباه است و چه چیزی نیاز به توجه دارد.
او تاکید میکند که اضطراب میتواند معلم خوبی باشد، به شرط آنکه به جای نادیده گرفتن آن، با دقت به پیامهایش توجه کنیم و همانطور که با دیگران مهربان هستیم، با خودمان نیز مهربانی کنیم.
متخصصان برای مدیریت اضطراب، راهکارهای متعددی را پیشنهاد میکنند. خودکاوی از طریق نوشتن یکی از این راهکارها است.
یادگیری مهارت «نه» گفتن نیز مهم است، زیرا اضطراب اغلب زمانی تشدید میشود که بیش از حد به خودمان فشار میآوریم.
ورزش منظم و پیادهروی کوتاه میتواند به تنظیم مجدد سیستم عصبی کمک کند. در نهایت، مراجعه به رواندرمانگر، بهویژه متخصصانی که در زمینه تروما تجربه دارند، میتواند در شناخت ریشههای اضطراب و ساختن ابزارهای مقاومت، موثر واقع شود.